ازدواج موسی(ع) با دختر شعیب

    سؤال

    داستان ازدواج حضرت موسی(ع) با دختر شعیب(ع) را بیان کنید.


    ازدواج موسی(ع) با دختر شعیب(ع) از داستان‌هایی است که قرآن به اختصار بدان اشاره کرده است که حضرت موسی(ع) هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود، ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از موسی(ع) تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت؛ موسى گفت: اين از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراه‏‌كننده آشكارى است. عرض كرد: پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم؛ مرا ببخش! خداوند او را بخشيد، كه او غفور و رحيم است! حضرت موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌‏ای بود که مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر آمد و گفت: اى موسى! اين جمعيّت براى كشتن تو به مشورت نشسته‌‏اند؛ از شهر خارج شو، كه من از خيرخواهان توام! موسى از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و به سمت شهر مدین[یادداشت ۱] فرار کرد. هنگامى كه به آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مى‌‏كنند و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند؛ موسى به آن دو گفت: كار شما چيست؟ گفتند: ما آنها را آب نمى‌‏دهيم تا چوپان‌ها همگى خارج شوند و پدر ما پير مرد كهنسالى است. موسى براى آن دو آب كشيد؛ سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا! هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم!» يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمى‏‌داشت، گفت: پدرم از تو دعوت مى‌‏كند تا مزد آب دادن را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد. هنگامى كه موسى نزد پدر آن زن آمد و سرگذشت خود را شرح داد، او گفت: نترس، از قوم ظالم نجات يافتى! يكى از آن دو (دختر) گفت: پدر! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مى‌‏توانى استخدام كنى آن كسى است كه قوىّ و امين باشد. او گفت: من مى‏‌خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبّتى از ناحيه توست؛ من نمى‏‌خواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهى يافت. موسى گفت: اين قراردادى ميان من و تو باشد؛ البته هر كدام از اين دو مدّت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود و خدا بر آنچه ما مى‏‌گوييم گواه است! [۱]

    قرآن نام پدر زن حضرت موسی(ع) را نگفته است؛ برخی از مفسران گفته‌اند وی حضرت شعیب(ع) از پیامبران الهی بود و برخی دیگر وی را برادرزاده حضرت شعیب(ع) دانسته‌اند. [۲] [۳] [۴] [۵]

    منابع

    1. سوره قصص، آیه۲۸-۱۵.
    2. ثعلبى، احمد بن محمد، الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۲۴۴.
    3. بغوى، حسين بن مسعود، تفسير البغوى المسمى معالم التنزيل، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۵۲۹.
    4. ابن‏جزى، محمد بن احمد، التسهيل لعلوم التنزيل، بیروت، شركه دار الأرقم بن أبي الأرقم، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۱۲.
    5. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۸۸.
    1. شهر مَدْیَن محل زندگی قوم مدین بود. قومی که حضرت شعیب برای هدایت آنان مبعوث شد.«یاقوت حموی، شهاب‌الدین، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۵، ص۷۷.» لفظ مدین ده بار در قرآن آمده است. «سوره اعراف، آیه۸۵. سوره توبه، آیه۷۰. سوره هود، آیه۸۴ و ۹۵. سوره طه، آیه۴۰. سوره حج، آیه۴۴. سوره قصص، آیه۲۳-۲۲و ۴۵. سوره عنکبوت، آیه۳۶.»